فقر عامل تعیین کننده اجتماعی
جوامع سرمایه داری کلاسیک دیگر جوامع دو قطبی نیستند درحالیکه جوامع استعمارزده ما جوامعی دو قطبی شده اند که در یک طرف اکثریت فقیر و زحمتکش و در طرف دیگر اقلیت ثروتمند و مرفه قرار دارند.
فقر اجتماعی یعنی عامل مهم و تعیین کننده اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی
چکیده:
جوامع سرمایه داری کلاسیک دیگر جوامع دو قطبی نیستند درحالیکه جوامع استعمارزده ما جوامعی دو قطبی شده اند که در یک طرف اکثریت فقیر و زحمتکش و در طرف دیگر اقلیت ثروتمند و مرفه قرار دارند.
تعداد کلمات: 1376 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
جوامع سرمایه داری کلاسیک دیگر جوامع دو قطبی نیستند درحالیکه جوامع استعمارزده ما جوامعی دو قطبی شده اند که در یک طرف اکثریت فقیر و زحمتکش و در طرف دیگر اقلیت ثروتمند و مرفه قرار دارند.
تعداد کلمات: 1376 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: شاپور رواسانی
طبقه سرمایه دار در کشورهای سرمایه داری استعماری در بدو پیدایش و رشد این شیوه تولید برای تجمع و تمرکز سرمایه به استثمار شدید طبقات مختلف و به خصوص کارگران در درون جوامع سرمایه داری پرداخت؛ اما با رشد و توسعه سرمایه داری استعماری، غارت عمده در مستعمرات صورت گرفته و می گیرد. در دوران ما، مردم مستعمرات، موضوع استثمار همین طبقه سرمایه دارند که با شراکت طبقات مختلف جامعه سرمایه داری استعماری و طبقه وابسته به استعمار در مستعمرات انجام می گیرد.
در دوران ما، فقر اجتماعی یعنی عامل مهم و تعیین کننده اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در جوامع استعمار زده و در جوامع سرمایه داری، یک مسئله فرعی و کناری شده است.
بیشتر بخوانید : نظریه جهانی شدن را چگونه بخوانیم
این حقیقتی تاریخی است که مردم محروم و غارت زده مستعمرات، پرولتاریای (تهیدستان) دوران ما هستند و قطب مخالف و متضاد با نظام سرمایه داری جهانی را می سازند نه کارگران کشورهای صنعتی. این نکته را می توان به خوبی با مقایسه سطح درآمد و زندگی میان مردم جوامع استعمار زده و جوامع سرمایه داری استعماری نشان داد، اما پیش از ارائه آمار و ارقام نیاز به ذکر چند نکته داریم:
الف - مقایسه درآمدهای سرانه (متوسط سالیانه) متفاوت بومیان کشورهای سرمایه داری استعماری و بومیان جوامع مستعمراتی فقط اشاره به بخشی از اختلافات واقعی موجود میان این دو گروه انسانی دارد، زیرا در هر دو گروه درآمد در درون گروه به تساوی تقسیم نمی گردد بلکه در اینجا نیز با تقسیم درآمد به صورت هرم سر و کار داریم. توده وسیع و پایه درآمد کمتر، و اقلیت سوار و حاکم بیشترین درآمد را دارند. اما در تعیین حد وسط درآمد متوسط سالیانه به این امر توجه نمی شود و همه با هم آمیخته محاسبه می شوند تا حد متوسط معین گردد.
ب - در گزارشهای سازمان ملل متحد، میزان فقر در مستعمرات، کمتر از آنچه واقعا هست منعکس می گردد. در این انتشارات تعداد انسانهایی که درآمدشان از سال ۱۹۸۰ میلادی تا کنون به طور مداوم در سطح جهانی تنزل یافته / ۶ میلیارد نفر تخمین زده می شوند، درحالیکه ، توجه به وضع زندگی مردم مستعمرات ثابت می کند که رقم واقعی خیلی بیشتر از این است.
ج- در مقایسه درآمد متوسط سالیانه مردم مستعمرات با درآمد مردم کشورهای سرمایه داری صنعتی - چنان که قبلا اشاره شد . تنها بخشی از واقعیت آشکار می گردد اما با وجود همه این نکات، مقایسه همین درآمد متوسط سالیانه میان اقلیت و اکثریت در جامعه جهانی، میزان فقر در مستعمرات و تفاوت سطح زندگی میان این دو گروه را نشان می دهد.
طبقه سرمایه دار در کشورهای سرمایه داری استعماری در بدو پیدایش و رشد این شیوه تولید برای تجمع و تمرکز سرمایه به استثمار شدید طبقات مختلف و به خصوص کارگران در درون جوامع سرمایه داری پرداخت؛ اما با رشد و توسعه سرمایه داری استعماری، غارت عمده در مستعمرات صورت گرفته و می گیرد. در دوران ما، مردم مستعمرات، موضوع استثمار همین طبقه سرمایه دارند که با شراکت طبقات مختلف جامعه سرمایه داری استعماری و طبقه وابسته به استعمار در مستعمرات انجام می گیرد.
جوامع سرمایه داری کلاسیک دیگر جوامع دو قطبی نیستند درحالیکه جوامع استعمارزده ما جوامعی دو قطبی شده اند که در یک طرف اکثریت فقیر و زحمتکش و در طرف دیگر اقلیت ثروتمند و مرفه قرار دارند.
با وجود این که کشورهای سرمایه داری استعماری، خود به علت غارتگریها و زورگوییها عامل مهم و قطعی در افزایش فقر و فاقه اجتماعی در مستعمرات هستند، در ظاهر امر و در تبلیغاتشان برای مردم این مستعمرات اشک تمساح می ریزند و اظهار دلتنگی میکنند، اما البته از اظهار ندامت و اقرار به جرایم و کوشش برای قطع غارت و ظلم خبری نیست. فرار انسانها از جوامع مستعمراتی به دنبال افزایش بیکاری و فقر اجتماعی یا به دلیل خفقان سیاسی، یا بلایای طبیعی ناشی از تخریب محیط زیست به طور قابل اثبات و روشن، ماحصل سلطه استعمار سرمایه داری و طبقه وابسته به استعمار در چارچوب شیوه تولید مستعمراتی بر این جوامع است.
در کشورهای سرمایه داری استعماری، صدور کالا موجب افزایش اشتغال و رشد اقتصادی و لذا عامل محدود ساختن فقر اقتصادی است. تا زمانی که کشورهای سرمایه داری استعماری بتوانند به صدور کالا به مستعمرات ادامه دهند، خواهند توانست از به وجود آمدن و توسعه آثار شوم فقر اجتماعی چنان که در قرن ۱۹ در این جوامع جریان داشت جلوگیری نمایند. (صدور اسلحه و آلات شکنجه به مستعمرات نیز از جمله موارد صدور کالا محسوب می شود؛ اما مستعمرات که تحت سلطه استعمار سرمایه داری قرار دارند، نه فقط امکان رقابت با کشورهای سرمایه داری استعماری در بازارهای جهانی کالاهای صنعتی را ندارند، بلکه در بازار داخلی نیز از چنین امکانی محرومند. کالاهای صادراتی مستعمرات به بازارهای جهانی به طور عمده مواد معدنی، مواد خام و محصولات کشاورزی است. در بسیاری از مستعمرات حتی تولید، سازمان عرضه و توزیع این کالاها در بازارهای جهانی نیز در اختیار مؤسسات متعلق به کشورهای سرمایه داری استعماری قرار دارد.
با وجود این که کشورهای سرمایه داری استعماری، خود به علت غارتگریها و زورگوییها عامل مهم و قطعی در افزایش فقر و فاقه اجتماعی در مستعمرات هستند، در ظاهر امر و در تبلیغاتشان برای مردم این مستعمرات اشک تمساح می ریزند و اظهار دلتنگی میکنند، اما البته از اظهار ندامت و اقرار به جرایم و کوشش برای قطع غارت و ظلم خبری نیست. فرار انسانها از جوامع مستعمراتی به دنبال افزایش بیکاری و فقر اجتماعی یا به دلیل خفقان سیاسی، یا بلایای طبیعی ناشی از تخریب محیط زیست به طور قابل اثبات و روشن، ماحصل سلطه استعمار سرمایه داری و طبقه وابسته به استعمار در چارچوب شیوه تولید مستعمراتی بر این جوامع است.
کشورهای صنعتی بزرگترین سهم را در تولید جهانی (کالا) دارند. از ۲۳ بیلیون دلار کل تولید جهانی (کالا) ۱۸ بیلیون دلار کالا در کشورهای صنعتی و فقط ۵ بیلیون دلار در کشورهای در حال توسعه که تقریبا ۸۰٪ جمعیت جهان را در بر می گیرند تولید می شود.
فقر اجتماعی در کشورهای سرمایه داری استعماری نتیجه رشد و توسعه سرمایه داری در چارچوب ملی بوده و در مستعمرات نتیجه سلطه استعماریست؛ زیرا این سلطه، استثمار داخلی و عوامل اقتصادی و اجتماعی آن را تقویت میکند.
در بسیاری از تألیفات، در مورد بررسی علل افزایش فقر اجتماعی در مستعمرات به مسئله رشد جمعیت در سرزمینها، به عنوان عامل اصلی، تکیه می شود؛ اما حتی در گزارشهای سازمان ملل متحد در صحت این استدلال تردید می شود. در گزارش سازمان ملل متحد می خوانیم:
گرچه افزایش سریع و فوق العاده جمعیت، بخشی از علل رشد منفی تولید سرانه را توضیح می دهد، اما این استدلال) سطحی است... زیرا حتی با کم شدن باروری و رشد آهسته جمعیت، تولید سرانه در بسیاری از کشورها (مراد مستعمرات است) عقب رفته است.
در فاصله ۱۸۴۰ تا ۱۹۳۰، جمعیت اروپا از ۱۹۴ به ۴۶۳ میلیون نفر رسید و ضریب رشد آن دو برابر ضریب رشد جمعیت در بقیه نقاط جهان بود اما با وجود افزایش جمعیت، فقراجتماعی به علت رشد صنایع، افزایش صدور کالا و مهاجرت به سایر نقاط جهان مهار و محدود شد. مهاجرت به سایر سرزمینها و قاره ها، از جمله موجبات محدود شدن فقر اجتماعی در اروپای غربی بود.
در فاصله سالهای ۱۸۲۰ تا ۱۹۳۰، پنجاه میلیون اروپایی به سرزمینهای جدید اروپایی شده در ماورای دریاها مهاجرت کردند. این رقم نزدیک به یک پنجم ساکنان اروپا بود. در این دوره ۳۰ میلیون کیلومتر مربع زمین را سفیدها تصرف کردند که هنوز هم تحت کنترل دارند.
امکان چنین مهاجرتی را با این شرایط و کیفیت و نتایج مردم، مستعمرات نداشته و ندارند. با وجود آن که در بسیاری از سرزمینهای مستعمراتی تعداد کسانی که در هر کیلومتر مربع زندگی میکنند در مقایسه با کشورهای اروپایی بسیار کمتر است و اصولا مسئله اضافه یا کمبود جمعیت، یک مسئله اقتصادی و اجتماعی است که در رابطه با شیوه تولید مسلط در هر جامعه قابل بحث و برسی و علت یابی می باشد، اکثر محققان کشورهای سرمایه داری از مسئله رشد سریع جمعیت یا اصولا «جمعیت زیادی» در مستعمرات سخن می گویند. البته و صد البته مراد آنان از «جمعیت زیادی» یا «انسانهای اضافی» (Uberschussigemenschen) اکثریت مردم محروم و فقیر مستعمرات است، نه وابستگان طبقات مرفه و ثروتمند در این جوامع. صرف نظر از این که مفهوم «انسانهای زیادی» یک مفهوم جنایی است، باید توجه داد که مشکل اصلی امروزی در مستعمرات و اصولا در جامعه جهانی رشد سریع جمعیت نیست، بلکه رشد سریع فقر است. فقر اجتماعی در جوامع سرمایه داری صنعتی به حساب و خرج اکثریت مردم محروم مستعمرات و با غارت آنان محدود شده و می شود.
از سال ۱۸۱۵ تا ۱۹۱۴ بخشی از کره زمین که مستقیم زیر سلطه استعمارگران قرار داشت از ٪۳۵ به ۸۵٪ افزایش یافته و به موازات آن در این دوره از وسعت دامنه فقر اجتماعی در کشورهای سرمایه داری نیز کاسته شد. آمار و ارقام و مدارک بسیاری ثابت می کند که با توسعه استعمار سرمایه داری، غارت و دزدی استعماری که دومین منبع تجمع و تمرکز سرمایه و ثروت در کشورهای سرمایه داری استعماری بوده، نسبت به استثمار داخلی جوامع در سرمایه داری (اولین منبع) افزایش یافته است. امروزه وسعت و عمق فقر اجتماعی در مستعمرات، خیلی بیشتر از آن است که جوامع سرمایه داری استعماری در قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم بدان دچار بودند. با وجود همه پرده پوشیها انکارها و ترفندهای آماری باز آنچه علنی می شود نشان میدهد که فقر اجتماعی در جوامع مستعمراتی به طور مداوم در حال افزایش است.
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
الف - مقایسه درآمدهای سرانه (متوسط سالیانه) متفاوت بومیان کشورهای سرمایه داری استعماری و بومیان جوامع مستعمراتی فقط اشاره به بخشی از اختلافات واقعی موجود میان این دو گروه انسانی دارد، زیرا در هر دو گروه درآمد در درون گروه به تساوی تقسیم نمی گردد بلکه در اینجا نیز با تقسیم درآمد به صورت هرم سر و کار داریم. توده وسیع و پایه درآمد کمتر، و اقلیت سوار و حاکم بیشترین درآمد را دارند. اما در تعیین حد وسط درآمد متوسط سالیانه به این امر توجه نمی شود و همه با هم آمیخته محاسبه می شوند تا حد متوسط معین گردد.
ب - در گزارشهای سازمان ملل متحد، میزان فقر در مستعمرات، کمتر از آنچه واقعا هست منعکس می گردد. در این انتشارات تعداد انسانهایی که درآمدشان از سال ۱۹۸۰ میلادی تا کنون به طور مداوم در سطح جهانی تنزل یافته / ۶ میلیارد نفر تخمین زده می شوند، درحالیکه ، توجه به وضع زندگی مردم مستعمرات ثابت می کند که رقم واقعی خیلی بیشتر از این است.
ج- در مقایسه درآمد متوسط سالیانه مردم مستعمرات با درآمد مردم کشورهای سرمایه داری صنعتی - چنان که قبلا اشاره شد . تنها بخشی از واقعیت آشکار می گردد اما با وجود همه این نکات، مقایسه همین درآمد متوسط سالیانه میان اقلیت و اکثریت در جامعه جهانی، میزان فقر در مستعمرات و تفاوت سطح زندگی میان این دو گروه را نشان می دهد.
طبقه سرمایه دار در کشورهای سرمایه داری استعماری در بدو پیدایش و رشد این شیوه تولید برای تجمع و تمرکز سرمایه به استثمار شدید طبقات مختلف و به خصوص کارگران در درون جوامع سرمایه داری پرداخت؛ اما با رشد و توسعه سرمایه داری استعماری، غارت عمده در مستعمرات صورت گرفته و می گیرد. در دوران ما، مردم مستعمرات، موضوع استثمار همین طبقه سرمایه دارند که با شراکت طبقات مختلف جامعه سرمایه داری استعماری و طبقه وابسته به استعمار در مستعمرات انجام می گیرد.
جوامع سرمایه داری کلاسیک دیگر جوامع دو قطبی نیستند درحالیکه جوامع استعمارزده ما جوامعی دو قطبی شده اند که در یک طرف اکثریت فقیر و زحمتکش و در طرف دیگر اقلیت ثروتمند و مرفه قرار دارند.
با وجود این که کشورهای سرمایه داری استعماری، خود به علت غارتگریها و زورگوییها عامل مهم و قطعی در افزایش فقر و فاقه اجتماعی در مستعمرات هستند، در ظاهر امر و در تبلیغاتشان برای مردم این مستعمرات اشک تمساح می ریزند و اظهار دلتنگی میکنند، اما البته از اظهار ندامت و اقرار به جرایم و کوشش برای قطع غارت و ظلم خبری نیست. فرار انسانها از جوامع مستعمراتی به دنبال افزایش بیکاری و فقر اجتماعی یا به دلیل خفقان سیاسی، یا بلایای طبیعی ناشی از تخریب محیط زیست به طور قابل اثبات و روشن، ماحصل سلطه استعمار سرمایه داری و طبقه وابسته به استعمار در چارچوب شیوه تولید مستعمراتی بر این جوامع است.
در کشورهای سرمایه داری استعماری، صدور کالا موجب افزایش اشتغال و رشد اقتصادی و لذا عامل محدود ساختن فقر اقتصادی است. تا زمانی که کشورهای سرمایه داری استعماری بتوانند به صدور کالا به مستعمرات ادامه دهند، خواهند توانست از به وجود آمدن و توسعه آثار شوم فقر اجتماعی چنان که در قرن ۱۹ در این جوامع جریان داشت جلوگیری نمایند. (صدور اسلحه و آلات شکنجه به مستعمرات نیز از جمله موارد صدور کالا محسوب می شود؛ اما مستعمرات که تحت سلطه استعمار سرمایه داری قرار دارند، نه فقط امکان رقابت با کشورهای سرمایه داری استعماری در بازارهای جهانی کالاهای صنعتی را ندارند، بلکه در بازار داخلی نیز از چنین امکانی محرومند. کالاهای صادراتی مستعمرات به بازارهای جهانی به طور عمده مواد معدنی، مواد خام و محصولات کشاورزی است. در بسیاری از مستعمرات حتی تولید، سازمان عرضه و توزیع این کالاها در بازارهای جهانی نیز در اختیار مؤسسات متعلق به کشورهای سرمایه داری استعماری قرار دارد.
با وجود این که کشورهای سرمایه داری استعماری، خود به علت غارتگریها و زورگوییها عامل مهم و قطعی در افزایش فقر و فاقه اجتماعی در مستعمرات هستند، در ظاهر امر و در تبلیغاتشان برای مردم این مستعمرات اشک تمساح می ریزند و اظهار دلتنگی میکنند، اما البته از اظهار ندامت و اقرار به جرایم و کوشش برای قطع غارت و ظلم خبری نیست. فرار انسانها از جوامع مستعمراتی به دنبال افزایش بیکاری و فقر اجتماعی یا به دلیل خفقان سیاسی، یا بلایای طبیعی ناشی از تخریب محیط زیست به طور قابل اثبات و روشن، ماحصل سلطه استعمار سرمایه داری و طبقه وابسته به استعمار در چارچوب شیوه تولید مستعمراتی بر این جوامع است.
کشورهای صنعتی بزرگترین سهم را در تولید جهانی (کالا) دارند. از ۲۳ بیلیون دلار کل تولید جهانی (کالا) ۱۸ بیلیون دلار کالا در کشورهای صنعتی و فقط ۵ بیلیون دلار در کشورهای در حال توسعه که تقریبا ۸۰٪ جمعیت جهان را در بر می گیرند تولید می شود.
فقر اجتماعی در کشورهای سرمایه داری استعماری نتیجه رشد و توسعه سرمایه داری در چارچوب ملی بوده و در مستعمرات نتیجه سلطه استعماریست؛ زیرا این سلطه، استثمار داخلی و عوامل اقتصادی و اجتماعی آن را تقویت میکند.
در بسیاری از تألیفات، در مورد بررسی علل افزایش فقر اجتماعی در مستعمرات به مسئله رشد جمعیت در سرزمینها، به عنوان عامل اصلی، تکیه می شود؛ اما حتی در گزارشهای سازمان ملل متحد در صحت این استدلال تردید می شود. در گزارش سازمان ملل متحد می خوانیم:
گرچه افزایش سریع و فوق العاده جمعیت، بخشی از علل رشد منفی تولید سرانه را توضیح می دهد، اما این استدلال) سطحی است... زیرا حتی با کم شدن باروری و رشد آهسته جمعیت، تولید سرانه در بسیاری از کشورها (مراد مستعمرات است) عقب رفته است.
در فاصله ۱۸۴۰ تا ۱۹۳۰، جمعیت اروپا از ۱۹۴ به ۴۶۳ میلیون نفر رسید و ضریب رشد آن دو برابر ضریب رشد جمعیت در بقیه نقاط جهان بود اما با وجود افزایش جمعیت، فقراجتماعی به علت رشد صنایع، افزایش صدور کالا و مهاجرت به سایر نقاط جهان مهار و محدود شد. مهاجرت به سایر سرزمینها و قاره ها، از جمله موجبات محدود شدن فقر اجتماعی در اروپای غربی بود.
در فاصله سالهای ۱۸۲۰ تا ۱۹۳۰، پنجاه میلیون اروپایی به سرزمینهای جدید اروپایی شده در ماورای دریاها مهاجرت کردند. این رقم نزدیک به یک پنجم ساکنان اروپا بود. در این دوره ۳۰ میلیون کیلومتر مربع زمین را سفیدها تصرف کردند که هنوز هم تحت کنترل دارند.
امکان چنین مهاجرتی را با این شرایط و کیفیت و نتایج مردم، مستعمرات نداشته و ندارند. با وجود آن که در بسیاری از سرزمینهای مستعمراتی تعداد کسانی که در هر کیلومتر مربع زندگی میکنند در مقایسه با کشورهای اروپایی بسیار کمتر است و اصولا مسئله اضافه یا کمبود جمعیت، یک مسئله اقتصادی و اجتماعی است که در رابطه با شیوه تولید مسلط در هر جامعه قابل بحث و برسی و علت یابی می باشد، اکثر محققان کشورهای سرمایه داری از مسئله رشد سریع جمعیت یا اصولا «جمعیت زیادی» در مستعمرات سخن می گویند. البته و صد البته مراد آنان از «جمعیت زیادی» یا «انسانهای اضافی» (Uberschussigemenschen) اکثریت مردم محروم و فقیر مستعمرات است، نه وابستگان طبقات مرفه و ثروتمند در این جوامع. صرف نظر از این که مفهوم «انسانهای زیادی» یک مفهوم جنایی است، باید توجه داد که مشکل اصلی امروزی در مستعمرات و اصولا در جامعه جهانی رشد سریع جمعیت نیست، بلکه رشد سریع فقر است. فقر اجتماعی در جوامع سرمایه داری صنعتی به حساب و خرج اکثریت مردم محروم مستعمرات و با غارت آنان محدود شده و می شود.
از سال ۱۸۱۵ تا ۱۹۱۴ بخشی از کره زمین که مستقیم زیر سلطه استعمارگران قرار داشت از ٪۳۵ به ۸۵٪ افزایش یافته و به موازات آن در این دوره از وسعت دامنه فقر اجتماعی در کشورهای سرمایه داری نیز کاسته شد. آمار و ارقام و مدارک بسیاری ثابت می کند که با توسعه استعمار سرمایه داری، غارت و دزدی استعماری که دومین منبع تجمع و تمرکز سرمایه و ثروت در کشورهای سرمایه داری استعماری بوده، نسبت به استثمار داخلی جوامع در سرمایه داری (اولین منبع) افزایش یافته است. امروزه وسعت و عمق فقر اجتماعی در مستعمرات، خیلی بیشتر از آن است که جوامع سرمایه داری استعماری در قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم بدان دچار بودند. با وجود همه پرده پوشیها انکارها و ترفندهای آماری باز آنچه علنی می شود نشان میدهد که فقر اجتماعی در جوامع مستعمراتی به طور مداوم در حال افزایش است.
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
بیشتر بخوانید :
اتحاد استراتژیک به جای رقابت
چه چیزی جای سرمایهداری را خواهد گرفت؟
شرکتهای چندملیتی چه میخواهند؟
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}